تاریخچه رقص

تاریخچه رقص باله ، رقص ایرانی و عربی

چه بسا از آنها با حفظ برخي صورت ها و اشکالي که به حرکات نمايشي انبوه و ريتميک تعلق دارند, تحت نام پايکوبي, رقص, بازي, ذکر, تواجد و سماع, بخش قابل توجهي از داشته هاي ما در زمينه فوق محسوب مي شوند. اساسا واژه رقص عنواني است که پس از اسلام جهت اين سازه به کار رفته است. در متون و منابع ادبي ايراني و همچنين در گروه زبان هاي شفاهي مردم نواحي ايران, واژگاني چون بازي, وازي, وازيک و واژيک با ابعاد و جنبه هاي عام تر از رقص, حوزه اي نسبتا وسيع از آييني توسعه يافته را شامل مي شده اند؛ حوزه اي که علاوه بر رقص, برخي حرکات شبه ورزشي, رفتار و اعمال رزمي, پانتوميم, نمايش, شعر و موسيقي در آن جايگاهي مشخص و شناخته شده داشته اند.در واقع بازي ها, مجموعه اي کوچک تر از بالنده ترين و ماندگار ترين عناصر يک آيين بوده اند چنانکه اگر برخي آداب, مناسک و مراسم,اوراد و ادعيه را بر عناصر يک بازي بيفزاييم, شکلي آييني متصور است. بنابراين اگر رقص را در هيات اصلي و منشا اوليه آن, به عنوان جزيي از يک آيين تلقي کنيم, مي توان پذيرفت که در پي تکامل و بسط و توسعه ي آيين ها, رقص و پايکوبي, شامل جنبش هاي موزوني شد که "در آناندامهاي گوناگون تن آدمي هماهنگ با يکديگر به حرکت در آمده و خواست ها و هيجان هاي ويژه اي را بازگويي و حال هاي روحي معيني بيان مي کردند. از اين رو, رقص و پايکوبي در ميان مردمان دوره هاي باستاني و نوين معني و مفهوم و صورت هاي گوناگوني از قبيل ورزشي, جنگي,جذبه اي و مذهبي, تقليدي و نمايشي, تفريحي و شهواني به خود گرفته, کم و بيش در ميان همه مردم جهان, دوره هاي دگرگوني و تکامل را پشت سر نهاده است".در آغاز رقص و حرکات موزون به شکل کنوني و منتزع از آيين, اساسا زمينه اي براي ابراز وجود نداشته است. بر اين اساس تاريخ رقص را در فلات ايران به سه دوره کلي, يعني دوره ي آغازين عهد باستان, دوران تشکسل امپراطوري هاي بزرگ تا پيدايش اسلام و دوران پس از اسلام طبقه بندي نمود. سماع:جريان اول در ارتباط با پيدايش فرق و به ويژه تصوف است که در طول دوران پرفراز و نشيب خود, با تمسک به برخي روايات, احاديث و با استنباط فرقه اي از اسلام, به طور سرسختانه, از نوعي رقص به نام سماع به دفاع پرداخت. بي ترديد اين گونه جريانات, لااقل از نظر صورت بندي هاي رفتاري, پيوند غير قابل انکاري با فرهنگ ايراني داشته اند. سرگذشت کليه فرقي که پس از اسلام,در فلات ايران به نشو و نما پرداختند و بعدها بسياري از آنها به گمراهان (غلات) شهره شدند و شيوه اجراي مناسک و آيين هاي آنان و استقبال محتاطانه, اما باطني برخي اقوام و طوايف ايراني از آنان و آداب و اعمال اين گونه فرق چنين برداشتي را مورد تاييد قرار مي دهند.در طول تاريخ جانب داري گروه هاي قابل اعتنا و تاثيرگذار اجتماعي و مذهبي از اين جريان, موجب شد تا ما درباره رقص هايي کهبا محمل عارفانه, به سماع شهره شدند, حجم نسبتا گسترده اي از اسناد و شواهد را در اختيار داشته باشيم. اسنادي که يکسره به چگونگي حالات و ساز و کارهاي اين هنر دلالت دارند. بخش قابل ملاحظه اي از ادبيات ايران, به ويژه ادبيات مربوط به قرن هفتم, هشتم و نهم هجري, علاوه بر گرايش و ابراز علاقه به اين جريان, سماع درويشان را به عنوان درجه اي متعالي از عبادات مطرح نموده و آن را جلوه اي بي چون و چرا از مظاهر حق دانسته اند.

 

رقص هاي آييني:

جريان دوم شکلي از رقص است که به طور آشکاري از جوهره ي آييني برخوردار است؛ رقصي که قرن هاست در سراسر آسياي ميانه, بخشي از افغاستان و قسمت هايي از غرب شبه قاره هند رواج داشته و همچنين گروهها و اقوام پرشماري از ساکنان سواحل جنوب و جنوب شرقي ايران مبادرت مي ورزيده اند.قديمي ترين سند موجود مربوط به اين گونه رقص ها با ذکر جزييات قابل توجه در تاريخ جهانگشاي جويني و در ذکر خروج تارابي آمده است که به شکلي نسبتا روشن از عموميت آييني, توام با حرکات موزون در شرق فلات ايران سخن به ميان آورده است.تعدادي از پژوهشگران ريشه اين رقص ها را که از قديم الايام به پري داري اشتهار داشته , از اعتقادات و باورهاي شمن ها دانسته و آن را منتسب به شمنيزم مي دانند. اگر چه اين برداشت, به نوبه خود از جايگاه محققانه اي برخوردار است اما در تعريفي جامع تر, ريشه اين گونه حرکات موزون را که اصالتا در ارتباط با تسخير ارواح و درمان بيماران روحي بوده, بايد در رده ي باورهاي جادو ديني قرار داد.دلايل ما بر اين مدعا, وجود گستره ي جرياناتي مشابه, در ميان اقوام مختلفي از جمله اغوز, مغول, تنگوز, سرخپوستان آمريکاي شمالي و برخي اقوام آفريقايي است.

 

رقص هاي آييني در مناطق:

مجموعه تظاهرات و حرکاتي که در گذشته با عنوان رقص, در محافل و مجالس درابريان, اشراف, اعيان شهري و نيمه شهري و فرهنگ وابسته به آن شکل يافته بود به فراخور اين فرهنگ هر روز تا روزي ديگر, از خصيصه ها و جوهره ي هنري خود دور مي گشت, اما در اقصي نقاط کشور اقوام و طوايف مختلف همچنان به اجراي رقص هايي مي پرداختند که از يک سو, ريشه در تاريخ زندگي اجتماعي انها داشته و از ديگر سو سرشار از روح زندگي حرکت, تپش و پويايي بود. اين رقص ها همانند همه پديده ها و خلاقيت هاي هنر فولکلور برآمده از ريشه اي ترين مفاهيم حيات بوده اند و درنتيجه در انطباق کامل با ساختار معيشتي,فکري, اخلاقي, زيباشناسي و ذوق قومي قرار داشته اند؛ بنابراين مهم ترين خصيصه اين گروه از رقص ها, خاستگاه اجتماعي انهاست.

 

پر خواني:

پر خواني آييني مربوط به شرق فلات ايران است. آييني که در حال حاضر دست يابي به نمونه ي زنده ي آن تقريبا غير ممکن رديده است. در وهله اول چيزي که در اين آيين جلب نظر مي کند عدم وجود هر نوع ساز کوبه اي است. حتي حضور ساز و آواز در ابتداي مراسم, به هيچ وجه ارتباطي با رقص و حرکات موزون آن ندارد.بنابراين عامل ديگري مي بايد وظيفه ايجاد وزن و هماهنگي در ريتم رقص را به عهده داشته باشد. اين وظيفه به گونه اي نامرئي, از طريق اصوات ته حلقي و غير مفهومي, اجرا شده به عنوان آکسان, هماهنگي و جهش مستمر مجريان و حرکات موزون دست ها و پاها را به عهده دارد و با این که شعر و آواز, به طور متناسب از سوی پرخوان و رقصندگان شنیده می شود اما باز همین اصوات نامفهوم, عامل اصلی در انسجام و گردش حرکات موزون هستند. حرکات موزون در دو حالت نشسته و ایستاده اجرا می شوند.

 

مولودی خوانی:

در گروهی از مولودی ها که توسط ساکنان بنادر و جزایر جنوب و تنها به مناسبت میلاد پیامبر اسلام به اجرا در می آید, ریتم اشعار و آوازها, به همراه سمه که آشکارا نام آن برگرفته از سماع فرق است در واقع دایره نقشی کلیدی در هماهنگی و توازن رقصندگان دارد. بازتاب درونی و جسمانی در رقصندگان پرخوان و ترکمن و مولودی خوانان جنوب نیز دوگانه است.

 

رقص در نواحی:

عناوین رقص نواحی را از شمال البرز آغاز می کنیم.

گیلان:رقص مردانه گیلان در پی پیروزی کشتی گیران و نواختن رقاصی مقام یا رقصی مقام, توسط سرنا و نقاره از سوی مردان به اجرا در می آید. رقصنده دست ها را بر کمر می گذارد و تنها با پیش و پس کردن پاها, به اجرای رقصی می پردازد که "پابازی" نام دارد. رقص رایج زنان این منطقه قاسم آبادی است. رقصنده دو لیوان یا استکان را با هر دست خود برداشته که در اصطلاح به آن دس سنج گفته می شود. در واقع تنظیم ریتم رقصنده, توسط ضربات استکان ها یا اشیا فلزی دیگری صورت می گیرد. دیگر رقص زنانه این منطقه, رقص چراغ است که مجری با قرار دادن پایه چراغ گردسوز روشن بر دندان های خود و ایجاد حالتی خاص, به رقص می پردازد. رقص در گیلان انفرادی است.

مازندران:سما, لاک سری سما یا چکه سما, تقریبا رایج ترین و در حال حاضر یگانه رقص همه مناطق طبری زبان است. این رقص, عموما به صورت فردی و گاه به صورت جمعی به اجرا در می آید. اگر چه سما رقصی زنانه است ولی گاه مردان نیز در اجرای رقص شرکت می کنند. لاک سری سما رقصی تند و پرشتاب است که با لرزش مواج و عمودی اعضای بدن همراه است. این رقص, عاری از فیگورهای متنوع است و در اجرای دسته جمعی آن, افراد رقصنده به طور مستقل و بدون ارتباط با یکدیگر عمل می نمایند. چکه سما اگر چه رقصی متعلق به شمال البرز است, اما در اکثر آبادی های کوهستانی و کوهپایه ای جنوب البرز نیز مورد استفاده است.

کردستان, کرمانشاه و لرستان:رقص در کردستان, هریره نامیده می شود, نامی که در شمال خراسان با تحریف, به نوع خاصی از رقص گفته می شود. کردستان نیز از مناطق کم نظیر تنوع رقص در ایران محسوب می شود. رقص های گروهی مردانه, زنانه و انفرادی از گونه های مختلف رقص در این منطقه هستند. در کرمانشاه نیز رقص های سه چار, گردیان(گریان), چپی, فتاپاشایی و خان امیری, تنها چند نمونه از مجموعه رقص این منطقه به شمار می آید. در لرستان نیز تنوع رقص قابل توجه است؛ علاوه بر شمشیربازی و ترکه بازی, نوعی چپی, همانند چپی کرمانشاهی نیز متداول است. بلوچستان:در بلوچستان رقص هایی چون دولت, چاپ زابلی, رقص زابلی, گران چاپ, سه چاپ, کلمپور, چوچاپ, شمشیر بازی و دوچوبه رواج دارد. مرکزیت این گروه از رقص ها در دلگان است. در منطقه میرجاوه نیز رقص هایی چون چاپ سرحدی, یک لت, دو لت و سه لت رایج است که همانند چوب بازی خراسانی است.

سواحل جنوبی:تا چند دهه پیش, در بنادر و سواحل جنوبی کشور, رقص های متفاوتی رایج بوده است. معمول شدن انواع رقص های عجیب و غریب و مفصل عربی و آفریقایی مانند رقص های رزیف, کووایی, شابوری لافت و ذاکری از نمونه این گونه رقص ها هستند.

آذربایجان:در آذربایجان گروه رقصندگان با انطباق تحرک و مهارتی مثال زدنی حرکاتی را به نمایش می گذارند که این درجه تعالی و ترتیب را به سختی می توان در رقص های دیگر اقوام فلات جستجو کرد. رقصندگان به گروه های متعدد و چند نفره تقسیم شده سپس هر یک به نوبت گوشه یا بخش خاصی از رقص خود را به اجرا در می آورند. ورزیدگی, چستی و چابکی, از ملزومات کار رقصندگان است."یاللی" بازگو کننده موضوعات تاریخی, مورد تجاوز قرار گرفتن, احساس خطر, بازگشت به خود و ایجاد وحدت برای دفاع است. "قایتاغی" در بردارنده مفاهیمی چون رفع اختلافات درونی, گرفتن دستور مقاومت و بیعت از سردسته, بسیج عمومی برای راندن دشمن, سوار بر اسب به سوی میدان جنگ است."لزگی" با مضامینی چون جنگ, مبارزه با دشمنان در دو جبهه, رشادت و از جان گذشتگی, کسب پیروزی, شور و شوق پیروزی, وحدت و همبستگی ابدی همراه است.

خراسان:رقص چوب یا به گفته بومیان خراسان چوب بازی از رقص های جمعی و پرتحرک است و حالات و پزهای آن, بر جنبه های رزمی و حماسی آن حکایت دارد. این بازی از آغاز تا پایان با سرنا و دهل همراهی می شود.

عشایر:در میان ایل قشقایی مشهورترین رقص هلی نام دارد که در سه قسمت و با سه ریتم متفاوت به اجرا در می آید. آخرین قسمت این رقص که دارای شتاب و سرعتی فوق العاده است به لکی و کلواری مشهور است. بختیاری ها علاوه بر رقص چپی از دو نوع رقص حماسی سود می برند که یکی از آنها با شمشیر و دیگری با ترکه است.

منبع : http://www.parpirar.org/

کلیه حقوق این وب سایت محفوظ و متعلق به باشگاه پارس می باشد.

کلینیک مجازی | دستگاه شارژ کولر | فروش سنسور صنعتی | تشریفات مجالس | آموزشگاه خیاطی تهرانپارس | طراحی داخلی | خدمات مجالس